رزمی. [ رَ ] ( ص نسبی ) جنگجو. جنگاور. حربی. ( فرهنگ فارسی معین ). جنگی. منسوب به رزم. اهل رزم. ( یادداشت مؤلف ). رزمجو :
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
رزمی. [ رَ ] ( اِخ ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره نصرآبادی ( ج 2 ص 43 ) آمده است. نسخه دیوان وی در بنگاله بدست می آید. ( از الذریعة ج 9 بخش 2 ). رجوع به تذکره نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.